ناسیونالیسم کرد و مسئله زن
بخش کوچکی از رازهای سیاه
قسمت سوم و پایانی   
دريا جواديان

در بخش اول و دوم این بحث سعی کردم به گوشه هایی از ستم کشی زنان و همچنین وضعیت آنها در کردستان عراق بپردازم. در این دو بخش اشاره کردم که زنان درعراق و کردستان عراق، تحت حاکمیت ناسیونالیسم، مذهب و قومیت به چه صورتی تحت ستم کشی، کشتار، تحقیر و خشونتهای فزاینده هستند. اما در این بخش به مطلب دیگری خواهم پرداخت که به این مسئله بی ارتباط نیست.

در کردستان عراق احزاب و جریاناتی ناسیونالیستی اپوزیسیون ایران وجود دارند که به دلایل نگرش و سنت سیاسی مشترک همان روشها و دیدگاههای ناسیونالیسم مرتجع کرد در کردستان عراق را به سیاست و پراتیک روزانه خود بدل کرده اند. روابط حسنه جریانات ناسیونالیست کردستان ایران، تداوم دیپلوماسی و منتفع شدن این جریانات از امکانات مادی و ... از ناسیونالیسم کرد در عراق و همچنین انتخاب یک سیاست مشخص در قبال مسائل مختلف و در اینجا مسئله زنان، روندی است که طی سالیان متمادی با هر درجه کندی و تندی و با هر درجه از اعتراف به در پیش گرفتن این سیاست یا پنهانکاری در سیاست و پراکتیزه کردن آن در عملکرد میشود دید. البته ستم کشی زنان در جریانات ناسیونالیست کرد ایران در عراق کاملا در  دوره های مختلف متفاوت هستند.

 جریانات حزب دمکرات و سازمان زحمتکشان و کومله هر کدام روندهای مخلتف و شیوه های متفاوتی را در این عرصه، همانا تحمیل بیحقوقی و تحقیر و توهین که ناسیونالیسم کرد در عراق علیه زنان به کار میبندند، در پیش میگیرند. در این بین این جریانات ناسیونالیست اعم از چپ یا راست، مثلا جریانی موجود است که با ارائه یک تفسیر و تلقی التقاطی مارکسیستی از مبارزه زنان در سیاست و تئوری ادعا میکند که در پی احقاق حقوق زنان در جامعه است. این جریان که کمونیستهای ایران آنرا با ناسیونالیسم چپ میشناسند در پراتیک در قبال مسئله حقوق زنان و برخورد به زنان همان حزب دمکرات است. گرچه از یک تاریخ دیگر آمده است و گرچه در کردستان ایران تنها جریانی بوده که به لطف تسلط مارکسیستها زنان را مستقیما وارد مبارزه علیه رژیم پوسیده اسلامی کرده است. اما این یک تاریخ بود و دیگر نه به لحاظ سیاسی و نه عملی به آن تاریخ تعلق ندارد.

کل خانواده ناسیونالیسم کرد اعم از چپ و راست چه در سیاست و چه در عملکرد با توجه به روابط حسنه با برادر بزرگتر که اکنون در کردستان عراق در قدرت سیاسی هستند توافق نظر و عمل دارند که از چهاچوبهای ناسیونالیسم کرد خارج نشوند. البته مسئله بر سر این نیست که این توافق نظر دربرخورد به زنان متشکل در درون این احزاب از سر اجبار است همانطور که ناسیونالیسم چپ سعی در تبدیل کردن آن به داخل و خارج خود است. این یک انتخاب سیاسی است و سالهاست که پراتیک میشود. این زیگزاگ سیاسی ناشی از بدفهمی مارکسیسم در برخورد به مسئله زن هم در داخل سازمان و حزب یا در خارج از حزب و در بعد اجتماعی و در جنبش زنان نیست، انتخاب بین توجه به مصالح بزرگتر در قبال کوچکترنیست، بلکه برخورد به مسئله زن که در دو سطح است و به آن میپردازم انتخاب یک مشی سیاسی است که در تمام عرصه ها و جنبشهای دیگر به وضوح قابل مشاهده است.

"هشت مارس روز جهانی زنان کرد"

حزب دمکرات و مسئله زن
در این بخش به حزب دمکرات و برخورد آنها چه در سطح عملی و در داخل حزب و چه در سطح سیاسی و در برخورد به مسئله زن در جنبشهای اجتماعی میپردازم. اما قبل از ورود به بحث تذکر این نکته را لازم میبینم که در این نوشته اگر در مورد حزب دمکرات و برخورد این حزب به مسئله زن بحث میشود منظور هر دو جریان حزب دمکرات و چند باند زحمتکشان و سازمان کومله است مگر زمانیکه شدت و کندی یا در سیاست یا در عملکردهای ضد زن، این جریانات را ازهم جدا کند. اسم سازمان زحمتکشان به میان بیاید یا اینکه در سطحی دیگر برخوردی ضد زن اما نه به تندی حزب دمکرات مشاهده شود که از کومله اسمی به میان بیاید.

شعار "هشت مارس روز جهانی زنان کرد" که از جانب حزب دمکرات بر بالای هر اطلاعیه آنها "غیر از کومله" در هشت مارس نقش میبندند، کد رمز مشغله و سیاست این حزب در برخورد به مسئله زن است. از آنجا که سیاست حزب دمکرات "غیر از کومله" مبتنی بر فدرالیسم و مذهب است، متشکل کردن زنان در این حزب برای این جریان به خدمت گرفتن نیروی و توان زنان نه در جهت تحقق حقوق واقعی زنان بلکه در جهت متحقق کردن فدرالیسم و قومیگری و فرهنگ "کردایه تی" و عشیره ای است. بگذریم از اینکه سیاست حزب دمکرات "کومله به شیوه ای دیگر" در درون جنبش زنان یا مبتنی بر جدا کردن زنان تحت نام "کرد" از سایر زنان در ایران است یا اگر هم به فکر اتحاد سراسری زنان می افتد در صدد وصل کردن "جنبش زنان کرد" که چنین جنبشی در کردستان موجودیت ندارد، با گرایش راست جنبش زنان "کمپین یک میلیون امضا" هستند. اما در سطح عملی و جایگاه زنان در حزب دمکرات خیلی دیدنی است. زنان در حزب دمکرات تحت خشونت، مردسالاری، مذهب، توهین، تحقیر، فشارهای روانی که نمونه های زیادی از خودکشی دیده شده، تبعیض، همان سیاستی که ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق از طریق آن باتلاقی را برای زنان گسترانده است، هستند. یک رابطه دیالکتیکی و منطقی در جهت منافع کل اردوی ناسیوالیسم کرد اعم از چپ و راست در قبال مسئله در داخل خودشان به وضوح دیده میشود.

 اینها "مدافع" حقوق زنان هستند اما مشغول چرتکه انداختن برای اشغال کرسیهای پارلمان بورژوازی کرد در کردستان میباشند. همان پارلمانی که قانون قرون وسطایی تعدد زوجات، حق جدا شدن را به مرد میدهد، و کل قوانینی  که منجر به سقوط زن از مرتبه انسان در عراق و کردستان عراق از طریق همین زنان نشسته در پارلمان تصویب شد. همان پارلمانی که عشایر، رئیس طایفه ها، آخوندهای مرتجع و سرمایه داران کرد در آن مشغول قانونی کردن استثمار زنان و مردان در این جامعه اند. برای کل اردوی ناسیونالیسم کرد از چپ و راست آن به دلیل اینکه مسبب کشتار روزانه زنان توسط برادران خودشان در قدرت سیاسی در کردستان صورت میگیرد و همچنین سیاست خودشان نیز بر همین کشتار و تحقیر زنان مبتنی است حرفی به میان نمی آید. از این جهت است که در باره مسئله حلبچه که در آن 5000 هزار زن و مرد و کودک در آن کشته شد سخن میگویند. این جریانات پوسیده هر شب بارگاه مام جلال را در خواب میبینند که همان بلا را به سر زنان در کردستان ایران هم در بیاورند. زن در حزب دمکرات وسیله تولید مثل، پخت و پز و سرویس جنسی به "مرد پیشمرگ" اش است. زن اگر مورد تحقیر و توهین و حتی کشته شدن قرار گیرد نه "مرد" ش، نه سیاست ارتجاعی این احزاب پوسیده که مشغول بند و بست با بارگاه ناسیونالیسم در کردستان عراق هستند. البته این بند و بست یکطرفه نیست. اگر در این احزاب زنی کشته شود یا مورد توهین و تحقیر قرار گیرد "کاک مسعود و مام جلال" نیز متقابلا برای آنها لاپوشانی کرده و خبر آن از هیچ رسانه ای پخش نمیشود چون خود آنها نیز دست بالایی در کشتار زنان دارند.

عملکرد باندهای موسوم به سازمان زحمتکشان علیه زنان در مواردی حتی از حزب دمکرات و عشایر اتخادیه میهنی عقب تر است. آنها وقتی پای سخن بی بی سی و رادیو آمریکا می نشینند ژست دمکرات و ناسیونالیست ضد کمونیست میگیرند و وقتی در اردوگاه هستند منطق شان جز اسلحه و زورگوئی و لات بازی نیست. تعداد زنانی که توسط این باندها به خاک سیاه نشانده شده اند، مورد انواع تعدی و تهدید و توطئه واقع شدند و حتی کشته شدند و یا "خود کشی" شدند کم نیست. اینها در برخورد به زنان بیشتر شبیه اسلامیها و عشایر و لمپنها هستند و حتی برایشان حفظ ظاهر مهم نیست.

کومله و مسئله زن
کومله یعنی سازمان کردستان موسوم به حزب کمونیست ایران اما از بقیه پیچیده تر رفتار میکند. این سازمان هم در عملکرد و هم در سیاست به دلیل اینکه برادران خود را در آنطرف میبند که سر مسئله برخورد به زنان رسواتر شده اند سیاست نرمتری اما در همان جهت را در پیش گرفته است. تا آنجا که به تئوریزه کردن مسئله زنان در سطح جنبشها  و دراین عرصه مربوط میشود ظاهر گفته ها و نوشته های خود را با کلمات پر زرق و برقی آراسته اند. گرچه در همین سطح هم به وضوح میشود سیاست دست راستی آنها را در قبال مسئله زن دید. اما در سطح داخلی و برخورد به زنان به هیچ شیوه ای عملکرد این سازمان را نمی شود از حزب دمکرات جدا کرد.

خیلی طبیعی است این سازمانها در چهاچوب منطقه ای زندگی میکنند که ناسیونالیسم کرد حکومت دارد، مسئله برسر محضورات سیاسی و رفع فشارهای برادران میزبان نیست. اما آنها یک سیاست مشخص را سالهاست که انتخاب کرده اند. زمانی گفته میشد که چنین برخوردی به زنان در داخل این سازمان تنها به واسطه فشار از جانب حکومت "طالبانی و بارزانی" است اما اکنون به واسطه چنین سیاستی که در پیش گرفته اند میشود دید که این تنها یک انتخاب آگاهانه سیاسی است و بس. اگر در کردستان عراق و همچنین درون حزب دمکرات زن مورد توهین، تحقیر و خشونت و برخوردهای مذهبی و مردسالارانه واقع میشود درون سازمان کومله نیز زن همان جایگاه را داراست، که خود من یکی از آنها بودم و به دلایلی مایل به بازگویی تمام آن مسائل نیستم. اگر قبل از پیوستن کومله به حزب کمونیست ایران زنان بایستی محجبه میبودند بعد از انشعاب گرایش کمونیسم کارگری از حزب کمونیست ایران سیاست حجاب به واسطه دست بالا پیدا کردن ناسیونالیسم کرد درون کومله دوباره بازگشت. گرچه تعریف حجاب و الزامی کردن آن برای کومله ایها شاید آن تعریف متعارف و رایج درون جامعه نباشد ولی کارکرد آن همانا محدود کردن زنان به نوع دیگری از حجاب تحت نام حفظ ظاهر "پیشمرگایه تی" برای بیرون از حزب و هنگام ظاهر شدن در جامعه کردستان عراق است. بارها دخترانی به خاطر آنچه که "لباس نامناسب" گفته میشد و اکنون نیز عضو این سازمان هستند از حضور آنها در جامعه کردستان عراق ممانعت شده است چون "ظاهر پیشمرگ کومله" باید حفظ شود. این سیاست اپورتونیستی- مذهبی میخواهد به زنان بقبولاند که "ما" هم یک نوع حجاب داریم، و این حجاب از نوع اسلامی نیست بلکه این یک سیاست "کمونیستی" است.

 اما طرف دیگر قضیه چیز دیگریست. آنسوی این اپورتونیسم مذهبی یک توضیح پوپولیستی خوابیده که به ناسیونالیسم و مذهب خدمت میکند آنهم "چون مردم کردستان عراق این را قبول ندارند" و یا "چون مردم مذهبی هستند" این درحالی است که فضای عمومی کردستان عراق خیلی از درون همین سازمانها رادیکال تر است. مسئله در واقع نه مردم کردستان عراق بلکه راضی نگه داشتن دل ناسیونالیسم قومپرست کرد در حکومت و سایر جریانات اسلامی و حزب دمکرات و عدم قطع کمکهای مالی هنگفت حکومت به اینها است. البته گاها ضدیت با زن و برخوردهای مذهبی به زنان در این سازمان به جایی میرسید که خود حکومت هم میبایست بدون کسب اجازه از اینها طرف را دستگیر کند. جالب و در عین حال مضحک است جریانی که اسم کمونیسم را یدک میکشد و از تاریخ خودش مشروعیت کسب میکند برخوردی با زنان دارد که صدای حکومت "مام جلال" این پادو و جاده صاف کن آمریکا را در میاورد و مجبور به انجام عملی میکند. جدا از حرفهای دهن پرکن و پر زرق و برق و ادعاهای پوچ، برخورد بیش از یکدهه اینها به زنان در داخل خودشان عین سیاست و استراتژی این جریان در قبال زنان است. اینها در واقع در یک دوره آموزش دیپلوماسی با همدیگر هستند که در آتی و در "حکومت فدرال کردستان ایران" یکی تحت نام فدرال و دیگری تحت نام "حاکمیت مردمی" همین بلا را بر سر زنان در این جامعه در بیاورند. باید اینها را نه از روی نوشته ها و گفته ها، که جدیدا در این عرصه هم میتوان به موارد زیادی اشاره کرد، بلکه آنها را از روی عملکردشان و خصوصا در داخل و بر اساس پراتیکشان قضاوت کرد.

آنچه که جوهر برخورد جامعه نابرابر بورژوائی در قبال زنان است، بدرجات زمخت تر و عقب مانده تری توسط ناسیونالیسم و عشیره گری کرد در کردستان عراق رایج است و هر روز قربانی میگیرد. تفاوت ها در این زمینه میان بخشهای محتلف بستر ناسیونالیسم غیر قابل محاسبه اند. ناسیونالیسم چپ مثلا ممکن است جنایات شنیع بارزانی ها را هر روز مرتکب نشود اما به آن هم اعتراضی ندارد. نه فقط اعتراضی ندارد بلکه راسا در اردوگاههایش محدودیت های مختلف اعمال میکند. البته این سکوت عظمی را همیشه با دیپلماسی توضیح میدهند. سوال همیشگی امثال من در همان کردستان عراق و ایران اینبوده چرا این دیپلماسی شامل حال کمونیستهای عراق نمیشود و هرچه در مقابل جنایات ناسیونالیسم کرد سکوت میکنند در مقابل کمونیستها جبران میکنند! این معما کلید رمزی است به سنت مشترک و منافع مشترک ناسیونالیسم. *